امر به معروف در علم و صنعت

برای عضویت در سامانه پیامکی ، یک پیام شامل نام و نام خانوادگی ، سال ورود و رشته خود را به 30005700000312 بفرستید. نمونه: علی رضایی ، ورودی 92 ، برق

امر به معروف در علم و صنعت

برای عضویت در سامانه پیامکی ، یک پیام شامل نام و نام خانوادگی ، سال ورود و رشته خود را به 30005700000312 بفرستید. نمونه: علی رضایی ، ورودی 92 ، برق

امر به معروف در علم و صنعت

پایگاه اطلاع رسانی جمعی از دانشجویان که در جهت زنده نگه داشتن واجب از یاد رفته جامعه کنونی، و لبیک به ندای رهبری عزیز، امام خامنه ای ، با خلوص نیت در جهت احیاء فریضه امر به معروف و نهی از منکر تلاش و فعالیت میکنند.
****************************
تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است.
من چند سال است که گفته‏ ام امر به معروف و نهى از منکر ...
تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید.
اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است.
شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مى‏تواند منکر را ادامه دهد؟
... بعضى گفته‏ اند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مى‏ گویم احتمال تأثیر همه جا قطعى است ...
براى مردم، حرف اثر دارد.
امام خامنه ای


شما هم خاطرات خود را در قالب "نظر" در پایین همین صفحه بیان کنید ، تا خاطرات شما علاوه بر نمایش در وبسایت و انتشار در نشریه هفتگی دانشگاه و استفاده برای آموزش دیگر دوستان ، انشاء الله در آینده تبدیل به کتاب شوند.    

                                        


نظرات  (۶)

  • عبد الرضا
  • در مورد قضیه سیگار سعی کنید خیلی تند نگید ، چون که واقعا دوستان خودمون هساتن و اونقدرها هم عناد ندارند،
    من یه بار که از کنار یکیشون رد شدم،
    خیلی آروم و با محبت و متبن ، با یه لبخند بهش گفتم:" تودانشگاه سیگار نکشید"
    اونم آروم و دوستانه گفت: "جانم؟"  لحنش خیلی آروم و صمیمی بود
    منم حرفم رو آروم تکرار کردم
    اونم دوباره لبخند محبت آمیزی بهم زد

    واقعا داشت خندم میگرفت ، آخه تا حالا اینقدر رومانتیک امر به معروف و نهی از منکر نکرده بودم!
    جلوی کانون قرآن و عترت بودم که از دور (از طرف بوستان شهید یزدانپرست) یه خانم با حجاب ناجور داشت میومد، من یه کاری داشتم و مجبور بودم که همون جا بایستم، وقتی بهم رسید
     تنها جمله ای که به ذهنم رسید این بود: "حجابتون رو رعایت کنید"
    بدون این که بهش نگاه کنم ، فقط همین رو بهش گفتم ، 
    اونم گفت : "به تو چه؟" و رفت
    منم سکوت کردم

    شاید به ظاهر موثر نبوده باشه(البته به ظاهر) به نظرم حداقل اون دنیا دیگه ازم به خاطر سکوتم سوال نمیشه
    ولی مطمئنم به حجاب و تذکر من بعهدا بیشتر فکر خواهد کرد

    به نظرم فقط کافیه چند نفر دیگه بهش تذکر بدن تا واقعا به فکر فرو بره.
  • محمدرضا محمدی
  • داشتم از یه جایی رد میشدم و دیدیم که یکی داره سیگار میکشه، بهش گفتم: "سیگار نکشید، ممنوعه"
    در حالی که داشت با موبایلش حرف میزد گفت: "شما مشکل داری یا حراست؟"
    گفتم: "قانونه!"
     این رو گفتم و رد شدم ، که یکدفعه طرف از جاش بلند شد و پشت تلفن به رفیقش گفت:"بعدا بهت زنگ میزنم" و تلفن رو قطع کرد و خیلی عصبانی به طرف من اومد، من شاید بیست قدمی ازش گذشته بودم ولی متوجه این قضیه شدم و دیدم که داره دنبالم میاد، چند لحظه و ایسادم تا رسید ؛
    بهم گفت:"چرا نباید سیگار بکشیم؟"
    گفتم: " سیگار کشیدن تو دانشگاه خلافه "
    گفت: "شما خودتون هیچ  کار خلافی نمیکنید؟؟؟!"
     نگذاشتم بحث رو عوض کنه و سریع گفتم:  " من هم اگر خلافی بکنم، شما باید تذکر بدید "
    گفت : "چرا فکر میکنید همه باید تو کار هم دخالت کنن؟ "
    من گفتم: " اگر تو خونتون داشتید سیگار میکشیدید آره، ولی الان اینجا دانشگاهه، محیط فرهنگیه ، بوی سیگار ، جلوه سیگار کشیدن و فرهنگ سیگار کشیدن..." 
    این جای حرفم بود که دیدم داره سر تکون میده و من سکوت کردم و اون گفت :" درست میگید ، من قانع شدم "
    نزدیک بود از تعجب خشکم بزنه، نمیدونستم منطقی و آروم میتونه همچین آدم عصبانی ای رو اینجوری نرم و منطقی کنه ، خلاصه برام درس بزرگی شد و فهمیدم که واقعا خیلی از افراد وقتی تذکر میشنوند، سریع شروع نمیکنن به فحش دادن.
  • محمدرضا محمدی
  • چند تا از آقایون جلوی بانک تجارت صف کشیده بودند که یکیشون داشت سیگار میکشید،
    می خواستم بیخیال شم و به راهم ادامه بدم، ولی پیش خودم گفتم که ما به این راحتی میتونیم با زبانمون جامعه رو اصلاح کنیم ولی فقط بلدیم از کنار همه ی گناه ها و خلاف های مردم رد بشیم و در عوض ، به وزیر و مسئول و بالا تا پایین مملکت فحش بدیم که این چه وضع بی قانونیه و مملکت صاحب نداره و  ...
    تو این فکرا بودم که به اون آقا رسیدم و دیگه داشتم ازش رد می شدم،
    دل رو به دریا ردم و آروم یک کلام بهش گفتم:
    "سیگار نکشید تو دانشگاه"

    تو راهروی منتهی به سلف دانشگاه من یه بار به خانم که موهاشون بیرون بود ، یک کلام گفتم: حجابتون رو رعایت کنید؛
    نه آسمون به زمین اومد، و نه هیچ مشکل دیگه ای
    مختصر و مفید میگم:
    هنوز ترم شروع نشده بود که توی سایت دانشکده عمران نشسته بودم و دیدم که یکی از خانم ها اومده توی قسمت آقایون و با دوستانش روبروی یه کامپیوتر نشسته، وضعیت حجابش هم اصلا مناسب نبود ، خیلی با خودم کل کل کردم که بگم یا نگم؟
    مونده بودم اول اومدن تو قسمت آقایون که خلاف قوانین بود رو تذکر بدم یا حجابش رو!
    خلاصه بعد از چند دقیقه  جلو رفتم و گفتم:
    میبخشید خانم !  >> همین رو که گفتم ظرف 2 ثانیه بدون این که چیزی بگم حجابش رو درست کرد و روسریش رو کشید جلو ،
    منم فقط گفتم: اینجا قسمت آقایونه ! شما نباید بیاید!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی